ترنم

ترنم

آدمها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشید دوست بدارید...کاری که خدا با شما می کند....
ترنم

ترنم

آدمها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشید دوست بدارید...کاری که خدا با شما می کند....

سلام بابا ...

 

سلام بابا!

سلام ای تن خسته؛

سلام ای پیرمرد، ای دلشکسته؛

سلام بابا!

سلام ای آسمونی؛

چه می شد چند صباحی  بیش،

اینجا بمونی؛

سلام بابا!

سلام ای پیر خفته؛

یه دنیا حرف دل، در دل نهفته ؛ 

سلام بابا! 

سلام ای ساکت خوابیده در ناز 

سلام ای مهربان یار سرافراز 

سلام ای پیرمرد 

ای نازنین بیمار خاموش 

بگیر عباس را  اینک در آغوش 

دلم تنگه برای دیدنت مرد،

در  این کنج حیاط  سنگی و سرد؛

دلم تنگه برای دیدن روی چو ماهت ؛

برای تکیه کردن بر عصایت؛

برای کج نشستن، راست دیدن ؛

برای مهربانی نهان گردیده، در چشمان تارت،

دلم تنگ شد برایت نازنین مرد؛

که گشتی تو خموش  از رنج و از درد،

همی دانم در این سردابه ی سرد،

تو راحت خفته ای بی رنج و بی درد؛

تو راحت خفته ای ما دل غمینیم؛

تو در عرش سماء، ما در زمینیم؛

نیاید لحظه ای دیگر تو را خندان ببینیم. 

-

بخواب ای نازنین! بابای پیرم!

که هرگز من دگر دردت نبینم.

بخواب خوش خفته ای در  خواب  راحت،

که گردیده خموش؛

ناله و آهت.

بخواب ای پیرمرد!

بابای خوبم!

که من هرگز برایت،

همدم خوبی نبودم.

نمی داند  «رها»  

فراقت را چه نامد.

همی داند برایت سوره و حمدی بخواند.

رها – هفدهم تیر 1391