ای که در خلوت خاموش و سکوت
پری از دلتنگی
و دلت دلگیر است؛
تو بگویم
در کدامین بیت غزلم گم شده ای،
که نهان زخمه تیغ نگهت
زخمه تار دل بیمارم شد؛
تو برایم جاویدی؛
چه بمانی چه عزیمت کنی از جبر زمان؛
دست من هر لحظه،
بودنت را
می کشد بر بوم دلم
وغریبانه
هوا مرتعش بغض صدایم گشته
تو بیا با من باش؛
با من پر شده از واژه،
واژه هایی همگون ؛
دل من سخت برای دل تو دلتنگ است؛
و تو را می طلبد از عمق وجود
تو بیا با من باش
و بمان
که تویی بیت الغزل زندگیم
رها – نوزدهم تیر 1391