چه خوش خیال ،
خیال من
به این خیال ،
که بی خیال لحظه های بودنم نمی شوی ....
چه بی خیال ،
خیال تو
به این خیال ،
که بی خیال بی خیال،
خیال لحظه های بودنت کنار من محو می شود
نیست می شود،
هوای گر گرفته تنت ...
شکفتنت ...
کنار من نشستنت...
می رود زیا د من ،
نگفتنت ...
شکستنت ...
ریز ریز گریه کردنت...
به وقت رفتنت به انزوای سرنوشت مبهمت ...
مبند در خیال خود
به روی خوش خیالیم
عزیز بی خیال من
که در خیال من
خیال بی خیال تو
عجین شده به جان من ، به خون من ، به لحظه لحظه وجود من
خیال بی خیال خود
مبند به روی
خیل خوش خیالیم
عروس در خیال من ...
رها - بیست و ششم اردیبهشت ۹۱