تمام ناتمام من، تو را تمام می خواهم
سبو به دست و می به لب، تو را به جام می خواهم
تو میزبان ناظری، در این دیار و غایبم ز دیده ات
تو را به نام نامیت، چو حرمت سلام می خواهم
به انتظار دیدنت، نشستهام به کوی تو
وگر نجویمت، تورا به وسعت کلام بی کلام می خواهم
به من بده امان و این اسیر خفته را نظاره کن
تو را نه در رهایی ام، که خسته در طناب دام می خواهم
بگو به من چگونه من «رها» شوم زدام نام خام خود
که جام انگبین عشق آل بیت را به کام، تمام می خواهم.
رها – هجدهم تیر 1391