دل سرا پرده ی درد است بیا!
خانه مان قحطی مرد است بیا!
دستمان خالی و ره توشه نداریم دگر
جان مان خسته و سرد است بیا!
کام ما تشنه وصل دل دوست
روح مان منقبض و سرد، چو برد است بیا!
چشم ما، منتظر و ملتمسیم دست به دعا
عصر مان فصل فراموشی و زرد است بیا!
ما رهاییم و به سر مدعی و منتظر مقدم دوست
دل مان خوش به نسیم گل ورد است بیا!
رها – شانزدهم خرداد 91